معنی از وسایل جنگی قدیمی
حل جدول
جوشن
شلوار جنگی قدیمی
رانین
وسیله جنگی قدیمی
منجنیق
ساز جنگی قدیمی
کرنا
توپ جنگی قدیمی
زنبورک
از وسایل جنگی قدیم
جوشن
از آلات جنگی قدیمی
دبابه
نوعی توپ جنگی قدیمی
زنبورک
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله.اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
سعدی.
- وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
- وسایل نقلیه، وسایط نقلیه.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
معادل ابجد
362